آخر بهار بود. نسيم ملايمي ميوزيد. روز قشنگي بود. ماريه گلي را چيده بود. دوباره بو كشيد. چشمانش را بست. چهرهي گرد و سبزهاي داشت. زيبا و با نمك بود. به چهچهه بلبلي گوش داد كه روي درخت سيب ميخواند. لبخندي زد. سبد ميوه را برداشت. از باغ بيرون آمد. كوچه و باغ سايه بود. شاخههاي درختان پر از ميوه بودند خم شده و از دو طرف به نزديك هم رسيده بودند. احساس ميكرد امروز اتفاق جالبي برايش خواهد افتاد.
بايد عجله ميكرد. آقايش مهمان داشت. تند راه ميرفت. از ميان مزارع گندم ميگذشت. اسب سواري با شتاب به طرف نخلستان ميرفت. ماريه از جاده باريك به طرف مدينه ميرفت. باد با خوشههاي گندم بازي ميكرد. پرندهها روي خوشهها پر پر ميزدند، ميخواندند، چرخ ميزدند و روي درختان كناري جوي آب مينشستند.
ماريه گل سرخ را لاي دندانهايش داد. سبد را با دست ديگرش كرد. مهمانهاي امام منتظر بودند. با سرعت جاده را پشت سر ميگذاشت.
امام(ع) نگاهي به هر دو زن كرد. يكي قد بلند بود. ديگري چاق و قد كوتاه بود. امام(ع) بچه را گرفت و گذاشت وسط. تپل و قشنگ بود. بچه دست و پايش را تكان داد و شروع به گريه كرد. هر دو زن خم شدند، بچه را بردارند، امّا از آن ها خواست، صبر كنند. همه ساكت بودند. چند نفر دور آن ها حلقه زده بودند. قنبر خدمت كار جلو رفت. نوزاد را برداشت. تكانش داد تا ساكت شود.
زن چاق گفت: « .... امير المؤمنين، به من كمك كنيد. بچه اين زن مرده است».
زن ديگر با گريه گفت: « ... دروغ ميگويد. همسايه هستيم. بچه را پيش او بردم نگه دارد. در بازار كاري داشتم. وقتي برگشتم ... .
در روز عید که همه برای مراسم جشن از شهر بیرون رفته بودند، ابراهیم(ع) در شهر ماند و وارد بتخانه شد. همه بتها را به جز بت بزرگ را شکست و تبر را به دوش او انداخت. وقتی مردم از مراسم جشن به خانههایشان برگشتند، ناگهان با یک موضوع عجیب روبهرو شدند. آنان دیدند که تمام بتها شکسته شده است و تبر به دوش بت بزرگ است. چه کسی این کار را انجام داده است؟ همه ابراهیم(ع) را نشان دادند. آنها پیامبر خدا را دستگیر کردند و به محکمه آوردند. پس از سؤال و جوابها تصمیم گرفتند چون گناه بزرگی مرتکب شده است، ای این گناه بزرگ هم باید بزرگ باشد. پس رأی بر سوزاندن حضرت دادند. افکار عمومی کیفر سوزاندن را پذیرفتند و این شعار زبانزد همگان گردید. قالوا: « ... حرّقوه وانصروا آلتهکم ان کنتم فاعلین.»1
بســـــــم الله الـــــــــرحمن الرحیــــــم
با سلام , و درود به پیشگاه عالم قدس امکان حضرت مهدی (عج) و همچنین نوجوانان عزیز ایران سربلند. به وبلاگ خودتتون خوش اومدید لطفا نظر یادتون نره
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان به
پایگاه طالاع رسانی نوجوانان ایران زمین
و آدرس
boysnojavan.loxblog.com
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.